صارف:Syedehsanahmad/تختہ مشق
بنی اسرائیل، بارہ فرزند کا قوم کو کہا جاتا ہے جن کا نام ان کے جد اسرائیل (یعقوب) کے نام پر رکھا گیا ہے۔ قرآن کریم میں ۴۱ بار اس لفظ کا استعمال ہوا ہے اور ان پر خدا کی نعمتوں ان کے سلسلہ میں الہی احکامات اور جا بجا متعدد بار خدا کی طرف سے ان پر ہونے والی توبیخ کا تذکرہ ہے۔
اسرائیل اور ان کی اولاوں نے کنعان میں پڑنے والے قحط کی وجہ سے وہاں سے ہجرت کی اور مصر کا رخ کیا اور پھر ان کی نسلیں جناب موسی علیہ السلام کے زمانہ تک وہیں مصر میں رہیں۔ اور اس دور میں فرعون کے ظلم و ستم کی بنیاد پر انھوں نے مصر چھوڑا۔ جناب موسی علیہ السلام کے طور سینا پہ جانے کے بعد انھوں نے ایک مدّت کے لئے جب تک موسیٰ علیہ السلام غائب رہے گوسالهپرستی اختیار کر لی۔
حضرت موسیٰ اور جناب یوشععلیہما السلام کی وفات کے بعد بنی اسرائیل کا دور شروع ہوا۔وہ بادشاہ تو نہیں تھے لیکن لوگوں کے درمیان اختلافات حل کرنے کے فرائض کو انجام دیتے تھے۔ چند برس بعد بنی اسرائیل کے بادشاہوں کا دور جناب طالوت اور ان کے بعد جناب داوود اور سلیمان(ع) کا دور شروع ہوا۔جناب سلیمان علیہ السلام کے بعد ان کے بیٹے کرسی بادشاہت تک پہچے لیکن بنی اسرائیل کے بارہ طائفوں میں سے دس طائفوں نے انکی مخالفت کی اور ان کی پیروی کرنے سے انکار کردیا صرف دو طائفے بنیامین اور یھود ایسے تھے جنھوں نے ان کی اطاعت کی۔یہ لوگ یروشلیم کے یھودا نامی ایک منطقہ میں سکونت پزیر ہوئے اور ان کی جڑیں یہیں پھولیں پھلیں۔
جناب سلیمان علیہ السلام کے عصر میں عبادت کے لئے ایک هیکل سلیمان نامی معبد تعمیر کیا گیا کہ جو اقوام بنی اسرائیل اور یروشیلم پہ حملہ کے دوران کئی بار منہدم ہوا۔
معنی اور مفہوم
«بنیاسرائیل»، کے لغوی معنیٰ یعقوب علیہ السلام کی اولاد کے ہیں۔ لیکن اس کے اصطلاحی اور رائج معنی قوم یھود کے ہیں یعنی اس لفظ سے مراد یھودی لئے جاتے ہیں۔[1] کہ جو لقب یعقوب، یعنی اسرائیل، کے نام پر بنیاسرائیل کہے جاتے ہیں۔[2]
تاریخ
یعقوب (اسرائیل)اور ان کے بیٹوں نے کنعان میں رونما ہونے والے ایک قحط کی بنیاد پر مصر کی طرف مہاجرت کی۔[3] ان کی نسلیں جناب موسی علیہ السلام کے زمانہ تک مصر میں سکونت پذیر رہیں۔اور پھر اسی زمانہ میں جناب موسی علیہ السلام کی رہنمائی میں حکومت فرعون کے ظلم وتشدد سے بچنے کے لئے وہاں سے نکل جاتے ہیں اور دوبارہ کنعان واپس آجاتے ہیں۔ وہ تقریبا چالیس سال تک صحرای سینا میں ادھر ادھر حیران و سرگران رہتے ہیں۔[4] یہاں تک کہ جناب موسی علیہ السلام کی وفات کے بعد جناب یوشع علیہ السلام ان کے جانشین ہوتے ہیں اور پھر دھیرے دھیرے وہ کنعان کو فتح کرتے ہیں۔[5]
این قوم در نگاه عرب پیش از اسلام به دلیل برخورداری از کتاب آسمانی، مناسک دینی خاص و پیشینه تاریخی، اقلیتی فرهیختهتر دانسته میشدند. با وجود فرهنگ قرآنی صدر اسلام، بنیاسرائیل به منزله گروهی با هویت رقیب قرار گرفتند.[6]
داوران بنیاسرائیل
پس از یوشع(ع)، شخصیتهای متعددی بنیاسرائیل را رهبری کردند که داوران بنی اسرائیل نامیده میشوند. آنان پادشاه نبودند و فقط به حل اختلافات داخلی بنی اسرائیل میپرداختند. آخرین داور بنیاسرائیل سموئیل بود. بعد از او، عصر پادشاهان بنیاسرائیل با طالوت و سپس داوود و سلیمان(ع) آغاز شد.[7]
به گفته عهد عتیق، پس از مرگ سلیمان(ع)، فرزندش حکومت را به دست گرفت؛ اما بهعلت ستمکاری او، ده طایفه از طایفههای دوازدهگانه بنیاسرائیل از فرمان او سر باز زدند و تنها نوادگان یهودا و بنیامین در سرزمینی کوچک به نام یهودا که شامل شهر اورشلیم(قدس) میشد، برای او باقی ماند. نام یهودی از اینجا ریشه گرفته است. ده طایفه دیگر حکومت مستقلی به نام اسرائیل به رهبری یکی از سرداران سلیمان(ع) تشکیل دادند.[8]
هیکل سلیمان
هیکل سلیمان نام معبدی است که سلیمان(ع) در هفت سال و نیم آن را بنا کرد. این معبد در اورشلیم بر کوه موریا بنا شده بود.[9] بعد از جدایی بنیاسرئیل از یکدیگر، بُخْتُالنَّصْر پادشاه بابِل این معبد را تخریب کرد و این قوم به اسارت به بابِل برده شدند.[10] مدتی بعد، ایران قدرت یافت و کوروش، بابِل را فتح کرد و به بنیاسرائیل اجازه داد به سرزمین خود برگردند. آنها دوباره معبد را بازسازی کردند؛ ولی بعد از مدتی بینشان اختلاف ایجاد شد و رومیها که از حضورشان احساس خطر میکردند، در سال ۷۰م اورشلیم را اشغال و معبد سلیمان(ع) را برای بار دوم خراب کردند. پس از آن، بنیاسرائیل بهکلی در مناطق مختلف پراکنده شدند.[11]
بنیاسرائیل در قرآن
در قرآن، واژه «بنیاسرائیل» ۴۱ بار به کار برده شده است.[12] آنچه در قرآن بیشتر مخاطب این نام قرار گرفته، پیروان موسی(ع) و بهعبارت دیگر، نسل یعقوب پس از موسی است.[13] برخی از موضوعات مطرحشده در قرآن درخصوص بنیاسرائيل عبارتاند از: نقیبان بنی اسرائيل، نعمتهای خداوند به بنیاسرائيل، دستورهای خدا به آنان و مذمت آنان:
دوازده نقیب
در قرآن، دوازده «نقیب» به بنیاسرائیل نسبت داده شده است که مفسران مسلمان برای آن معانی مختلفی ذکر کردهاند:[14] از جمله:
- رئیسان بنیاسرائيل[15]
- شاهدانی که در برابر آنها خدا یا موسی(ع) با بنیاسرائیل بیعت کردند[16]
- ضامنانی که خدا یا موسی(ع) از آنها عهد گرفت[17]
- فرزندان یعقوب (اسرائیل).[18]
نعمتهای خداوند به بنیاسرائیل
بنیاسرائیل از اقوامی هستند که قرآن در موارد گوناگون به نعمتهایی که از آن برخوردار شدهاند اشاره نموده است.[19] این نعمتها عبارتاند از:
دستورهای خدا به بنیاسرائیل
خداوند در قرآن در برابر نعمتهایی که به بنی اسرائیل داده است، فرمانهایی هم به آنان داده است؛ از جمله:
مذمّت بنی اسرائیل
بنیاسرائیل در آیات متعددی مذمت شدهاند و در این آیات به عذابهایی مانند لعن، کوردلی و رسوایی در دنیا و آخرت اشاره و این عذاب را به دلیل گناهان این قوم میداند.[36] از جمله:
- گمراهی با وجود آیات فراوان.[37]
- نافرمانی پیامبران.[38]
- انکار نبوّت پیامبر اسلام(ص).[39]
- عملنکردن به کتاب آسمانی.[40]
- اسراف.[41]
- شرک.[42]
- آسیبرسانی به پیامبران و انکار آنان.[43]
- تفرقه و اختلاف با وجود نعمتهای الهی.[44]
- فساد در زمین.[45]
- امر دیگران به نیکی و ترک آن.[46]
- گوسالهپرستی.[47]
- درخواست رؤیت خدا.[48]
- بهانهگیری.[49]
- پولدوستی و فخرفروشی.[50]
- خونریزی.[51]
بنیاسرائيل در کتاب مقدس
اگرچه واژه «بنیاسرائیل» به صورت مرکّب نخستین بار در قرآن به کار رفته است، در کتاب مقدس هم حکایات گوناگونی درباره فرزندان و نوادگان یعقوب(ع) بیان شده است.[52] در کتاب مقدس، با مفاهیمی چون نسل اسرائیل (یعقوب)، گروهی از مؤمنان که فرزندان روحانی خدا هستند و ملک اسرائیل از بنیاسرائيل یاد شده است. البته مفهوم نخست رواج بیشتری داشته است.[53]
در عهد عتیق، ماجرای بنیاسرائیل و پدرشان اسرائیل، از قحطی کنعان و هجرت یعقوب(ع) به مصر آغاز میشود. در ادامه هم از مشکلات پیشروی آنان و حضور پیامبران متعدد در میانشان سخن میرود.[54]
پیامبران بنیاسرائيل
به نقل از برخی احادیث شیعه، بنیاسرائيل ششصد پیامبر داشتهاند که نخستینشان موسی(ع) و آخرینشان عیسی(ع) بوده است.[55] از این میان، موسی(ع) و عیسی(ع) را اولوالعزم میگویند؛ یعنی پیامبرانی بودند که شریعت جدیدی را که خدا به آنها وحی کرده بود، مطرح کردند.[56] برخی دیگر از پیامبران بنیاسرائیل عبارتاند از: یعقوب، یوسف، یوشَع، هارون، داوود، سلیمان، الیاس، الیَسَع، یونس، عُزَیر و زکریا.[57]
عید پِسَح
به گزارش عهد عتیق، بعد از قتل و فشار حاکمان مصر به بنیاسرائیل، موسی(ع) به دستور خداوند، رهبران قوم را جمع کرد و از آنان خواست برای نجات خود به منطقه کنعان برگردند تا از نعمتهای آن بهرهمند شوند. موسی و برادرش هارون به مصر رفتند و با معجزه مشکلاتی برای فرعون به وجود آوردند که او مجبور شد بنیاسرائیل را آزاد کند. یهودیان این روز رهایی را به عنوان عید پِسَح جشن میگیرند.[58]
گوسالهپرستی
ماجرای گوسالهپرستی بنیاسرائيل هم در قرآن و هم در کتاب مقدس روایت شده است. بنابر گزارش عهد عتیق، موسی(ع) در برگشت از طور سینا تأخیر کرد. بنیاسرائیل نزد هارون(ع) رفتند و از او خواستند که برایشان خدایی بسازد. سرانجام گوسالهای از طلا ساختند و آن را عبادت کردند. موسی(ع) با مشاهده گوسالهپرستی بنیاسرائیل، ناراحت شد و لوح سنگی را شکست و دوباره برای دریافت آن، چهل روز عبادت کرد تا آنکه این لوح بار دیگر به او داده شد.[59] قرآن این داستان را تقریباً به همینشکل روایت میکند، جز اینکه هارون(ع) را از ساختن بت مبرا میداند و سازنده گوساله را فردی به نام سامری معرفی میکند.[60]
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
- العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، قم، نشر زمزم هدایت، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- توفیقی، حسین، ادیان بزرگ، تهران، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۹ش.
- حسنزاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، قم، انتشارات الف لام میم، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- روحی، ابوالفضل، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، در مجله معرفت، شماره ۹۵، آبان ۱۳۸۴ش.
- طوسی محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- مطهری مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۷ش.
- مهروش، فرهنگ، «بنیاسرائیل»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، نشر مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۳ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵ش.
پیوند به بیرون
سانچہ:پیامبران در قرآن سانچہ:بنیاسرائيل
- ↑ هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ۱۳۸۵شمسی ہجری، ج۶، ص۲۹۴۔
- ↑ مهروش، «بنیاسرائیل»، ۱۳۸۳شمسی ہجری، ج۱۲. ص۶۲۹۔
- ↑ پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶شمسی ہجری، ص۲۶۲.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹شمسی ہجری، ص۸۳۔
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹شمسی ہجری، ص۸۳.
- ↑ مهروش، «بنیاسرائیل»، ۱۳۸۳ش، ج۱۲. ص۶۲۹.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ش، ص۹۱ و ۹۳.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ش، ص۹۵.
- ↑ حسنزاده آملی، دروس معرفت نفس، ۱۳۸۱ش، ص۶۱۵.
- ↑ فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۴۰۹.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ش، ص۸۳.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ش، ص۵۵.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ش، ص۵۸.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ش، ص۵۸.
- ↑ طوسی، التبیان، بیتا، ج۳، ص۴۶۵.
- ↑ طوسی، التبیان، بیتا، ج۳، ص۴۶۵.
- ↑ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۶۰.
- ↑ العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۸۷.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ش، ص۵۸.
- ↑ سوره جاثیه، آیه۱۶.
- ↑ سوره جاثیه، آیه۱۶.
- ↑ سوره بقره، آیه۵۷.
- ↑ سوره بقره، آیه۱۲۲.
- ↑ سوره طه، آیه ۸۰.
- ↑ سوره اسراء، آیه۱۰۴.
- ↑ سوره یونس، آیه۹۰.
- ↑ سوره طه، آیه۸۰.
- ↑ سوره بقره، آیه۴۵.
- ↑ سوره بقره، آیه۴۰.
- ↑ سوره بقره، آیه۴۱.
- ↑ سوره بقره، آیه۴۲.
- ↑ سوره بقره، آیه۴۳.
- ↑ سوره بقره، آیه۸۳.
- ↑ سوره بقره، آیه۸۳.
- ↑ سوره طه، آیه ۸۱
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ش، ص۶۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۱۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۴۶.
- ↑ سوره شعراء، آیه۱۹۷
- ↑ سوره بقره، آیه ۸۵
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ سوره مائده، آیه ۷۲.
- ↑ سوره مائده، آیه۱۱۰.
- ↑ سوره یونس، آیه ۹۳.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۵۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۵۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۶۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۸۴ و ۸۵.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ش، ص۵۶.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ش، ص۵۶.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ص۵۶.
- ↑ صدوق، خصال، بیتا، ج۲، ص۶۲۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار،۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۶۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار،۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۶۸.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ش، ص۵۶.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ش، ص۸۹.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ش، ص۸۹.